در برابر هر نویسنده ی بد، ده منتقد بد وجود دارد (الکساندر پوپ)
تا از ماهیت امری آگاه نباشیم نمی توانیم آن را داوری کنیم از دیگر سو، اگر معیارهای مشخصی نداشته باشیم داوری محقق نمی شود. آیا ماهیت شعر با تعریف ما از شعر آشکار می شود؟ نشانه های پذیرفته شده ی شعر کدامند؟ سخن مخیّلی که بار عاطفی، تصویری و کشف زبانی دارد تا حد زیادی ما را به تعریف از شعر نزدیک می کند. اما به ماهیت شعر چطور؟ اگر ماهیت شعر را در پیوند با ماهیت زبان بدانیم و ماهیت زبان را در پیوند با زندگی، آیا می توانیم بگوییم ؛شعر زبان زندگی است؟ برای پاسخ به هر کدام از پرسش ها، معیارهای نقد ادبی کارسازند . زیرا از لوازم قرائت هستند . اما از جایی به بعد کاربستی ندارند . گویی پیشنهاد معیارهای نقد ادبی راه حل دادن برای مسئله ای است که وجود ندارد . برای روشن شدن مطلب، برگردیم به زبان مولف. زبان مولف حکم قراردادی خصوصی را دارد میان او با مخاطبش که با نحو و نظام معنایی خودش مدون کرده است. به هر میزان که مخاطب رویکرد همدلانه با نحو و نظام و معنایی مولف داشته باشد از آن متاثر می شود و پیامد ش وجد، حیرت، التذاذ .... است . پرسش اساسی این است که چه میزان از شعر در متن، و چه میزان از شعر در ذهن مخاطب حاصل می شود ؟ برای پاسخ نمی توانیم متوسل به معیارهای نقد ادبی شویم. زیرا ارتباط ذهن مخاطب با متن ممکن است به هر شیوه ای که توضیح پذیر نباشد میسر شود. حال به عنصر تعیین کننده در قرائت می رسیم که تاملات مخاطب است. به هر میزان پس از مواجهه با متن دامنه ی تفکر و تخیل مخاطب گسترش یابد .امکان قرائت از متن، شکل های تازه تری پیدا می کند. بسا که مخاطب با تاملات در متن، به دریافت ها و دلالت هایی می رسد که به ذهن مولف خطور نکرده اند. پس متوجه می شویم که صرف نظر از آگاهی به معیارهای نقد ادبی در قرائت، چه میزان تاملات مخاطب پس از مواجهه با متن مهم است. انتهای پیام/ دبیر بخش فرهنگ و هنر: رضوان ابوترابی
واحد ادبیات....